بخند بزار همه بفهمن قوی تر از دیروزی
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
تو توان مندی اینو فراموش نکن
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
اتفاق های خوب زمانی رخ میدهند
که از انرژی های منفی فاصله بگیرند
*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
-----------------@*--
زندگی
+ خنده +
× عشق ×
- کینه -
=
خوش بختی
*~*~*~*~*~*~*~*
زندگی زیباست
هر روزت را در لحضه زندگی کن
به خاطر کسی که هستی سپاسگذار باش
و از جهان پیرامونت قدر دانی کن
oOoOoOoOoOoO
تمام رویاهای ما میتوانند محقق شوند
اگر ما شجاعت دنبال کردنشون رو داشته باشیم
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
زندگی زیباست
هر روزت را در لحظه حال زندگی کن
به خاطر کسی که هستی سپاسگزار باش
و از جهان پیرامونت قدر دانی کن
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
*@@*******@@*
قدر دانیت میکنم خدا
نمازم کم و بیش خوانده شده
اما بلا سرم نــــــیـــامــــده
نعمتت را کفران کردم
اما مصیبتی نـــــدیـــــدمــــــ
ناراحتت کردم اما بازم
مــــــــــیـــــبـــــــخــــــشـــــــیــــــــ
مرا
*********◄►*********
بساط زرنگی هایتان را اطراف آدم های ساده و مهربان پهن نکنید،
انصاف نیست
کاش
آدم هایی که انتخاب کرده اند خوب باشند را پشیمان نکنید
دنیایمان به اندازه ی کافی آدمِ زرنگ دارد
دست از سرِ این نسلِ اصیلِ رو به انقراض بردارید
باورکنید
حتی کوچکترین ضربه به این
جور آدم ها ... تاوان دارد
یادم می آید مادرم همیشه می گفت
"خدا بدجور پشت آدمهای ساده ایستاده"
حواستان باشد
-----------------**--
دختری با مادرش مرافعه داشت. او بسیار عصبانی شد و از خانه بیرون رفت. پس از طی راه طولانی، هنگامی که از یک فروشگاه کیک عبور می کرد، احساس گرسنگی کرد. اما جیب دختر را بید خورده و حتی یک یوان هم نداشت
صاحب فروشگاه یک زن سالخورده مهربان بود. پیرزن دید که دختر درمقابل کیکها ایستاده و به آنها نگاه می کند، از وی پرسید: عزیزم، گرسنه ای؟ دختر سرش را تکان داد و گفت: بله، اما پول ندارم
پیرزن لبخندی زد و گفت: عیب ندارد. مهمان من هستی
پیرزن کیک و یک فنجان شیر برای دختر آورد. دختر بسیار سپاسگذار شد. اما فقط کمی کیک خورد و سپس اشکهایش بر گونه ها و روی کیک جاری شد. پیرزن از دختر پرسید: عزیزم، چه شده است؟
دختر اشکهایش را پاک کرد و گفت: چیزی نیست. من فقط بسیار از شما تشکر می کنم. با وجود آنکه شما من را نمی شناسید، به من کیک دادید. من با مادرم دعوا کردم. اما مادرم من را بیرون رانده و به من گفت: دیگر به خانه باز نگرد
پیرزن با شنیدن سخنان دختر گفت: عزیزم، چطور می توانی این گونه فکر کنی؟ من فقط یک کیک به تو دادم، اما تو بسیار از من تشکر می کنی. مادرت سالها برای تو غذا درست کرده است، چرا از او تشکر نمی کنی و چرا با او عوا می کنی؟
دختر مدتی سکوت کرد. سپس با عجله کیک را خورد و به طرف خانه دوید. هنگامی که به خانه رسید، دید که مادر در مقابل در انتظار می کشد
مادر با دیدن دختر بی درنگ خنده ای کرد و به دختر گفت: عزیزم، عجله کن غذا درست کرده ام. اگر دیر کنی، غذا سرد خواهد شد
در این موقع ، اشکهای دختر بار دیگر جاری شد. آری دوستان، بعضی اوقات، ما از نیکی و مهربانی دیگران تشکر می کنیم، اما مهربانی اعضای خانواده مان را نادیده می گیریم
-----------------**--
فقیر بودن زیاد بد نیست
خوبیش اینه میتونی دارایی هات رو بشماری
قدر بودن ها رو بیشتر میفهمی
قدر محبت های کوچیک و هدیه های کوچیک رو بیشتر میفهمی
ساده چیزی رو از دست نمیدی
عادت میکنی به لب مرگ و زندگی نفس کشیدن
عادت میکنی به لحظه هایی که اگه یکم سخت تر بهت بگذره از پا در میای
یاد میگیری قانع باشی ، راضی باشی
ولی
وقتی مدت زیادی فقیر بمونی چیزی میاد سراغت به اسم حسرت
حسرت غذای خوشمزه
حسرت امکانات بیشتر
حسرت خونه ی بهتر
و این حسرت ها تبدیل میشن به عقده
تبدیل میشن به آه و ناله از زندگی
و ناله ها باعث میشه مزه و طعم زندگی رو در اون لحظه از دست بدی
بهتره یکم فکر کنیم
چه فرقی میکنه شکمت رو با کباب و جوجه سوخاری پر کنی یا با نون و ماست
چه فرقی میکنه داخل نرم ترین تخت دنیا بخوابی یا روی زمین خدا
مهم اینه که بدونی برا چی داری زندگی میکنی
و هدف داشته باشی برای بودنت
اون موقع خوردن و خوابیدن و امکانات دنیا برات بی معنی میشه
و تمام زورت رو میزنی که به هدف هات برسی حتی با فقر و سختی
هدف هات رو درست انتخاب کن
*شیخ المریض*